loading...
مسجود ملائکه
محمدحسین اقراری بازدید : 201 یکشنبه 1392/11/06 نظرات (0)


\"رابطه

بحث از علل اربعه (فاعلی - علت غایی - علت مادی و علت صوری) یکی از مباحث فلسفه یونانی ارسطویی است. هرکدام از علل فوق و همچنین روابطشان با هم احکام و ویژگیهای خاصی داشته که محل بحث و پژوهش می باشد.

در نوشتار حاضر به بررسی احکام و ویژگیهای علت غایی و ارتباط آن با علت فاعلی و نیز به بررسی اشکالات و شبهات وارد به آن و پاسخ به آنها پرداخته شده است; از جمله نقش علت غایی در افعال انسان به عنوان یک موجود مختار و مسایل \"اتفاق\" و \"صدفه\" و مساله نقش غایت در فعل باری تعالی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

.علت غایی: اگر چیزی که علت خوانده می شود خارج از وجود ذات شی ء بوده و شی ء به خاطر آن به وجود آمده باشد، \"علت غایی\"، نامیده می شود\"بقیه

 

محمدحسین اقراری بازدید : 170 چهارشنبه 1392/10/04 نظرات (0)

ممکن است گفته شود که آیه ی کریمه ی: "إنی جاعل فی الأرض خلیفة" سوره ی بقره، آیه ی 30، دلیل خلیفة الله بودن آدم (علیه السلام) نیست؛ چون معنای آیه این است که من در زمین، "خلیفه" می آفرینم، نه "خلیفه ی خودم" را؛ زیرا نفرمود: خلیفتی، بلکه فرمود: "خلیفة". بنابراین، ممکن است خداوند آدم را خلیفه ی نسل پیش از او قرار داده باشد نه خلیفه خود. پاسخ این شبهه، اولا آن است که عبارت: "می خواهم خلیفه، قرار دهم"، ظهور در این معنا دارد که می خواهم خلیفه ی خودم را در زمین بیافرینم. نمونه ی این ظهور، آن جاست که خداوند به حضرت داود (علیه السلام) می فرماید: "یا داود إنا جعلناک خلیفة فی الأرض فاحکم بین الناس بالحق" سوره ی ص، آیه ی 26. در حکومت به حق میان انسان ها داود، خلیفه ی چه کسی جز خدا، می تواند باشد؟ جعل خلافت برای آدم نیز ظهوری جز این ندارد. ثانیا، سؤال فرشتگان در این زمینه که گفتند: "نحن نسبح بحمدک و نقدس لک" سوره ی بقره، آیه ی 30.، به این معناست که برای خلافت، ما شایسته ایم و اولویت، با ماست. مسلما این اولویت، مربوط به خلافت الله است نه خلافت نسل قبلی آدم؛ چون معنا ندارد که فرشتگان، شایسته تر از آدم؛ برای خلافت از نسل پیش از آدم باشند؛ زیرا سنخیتی بین فرشته ها و نسل پیشین آدم نیست. گذشته از اینکه خلافت از نسل سابق مقامی نبود که فرشتگان نسبت به آن غبطه ورزند.

بقیه در ادامه مطلب

محمدحسین اقراری بازدید : 130 چهارشنبه 1392/10/04 نظرات (0)

n

ساسی ترین و مهم ترین بحثی که خدای سبحان در مبدأ غایی انسان، مطرح فرموده است، جریان خلافت آدم (علیه السلام) است، که می فرماید: "و إذ قال ربک للملـئکة إنی جاعل فی الأرض خلیفة" سوره ی بقره، آیه ی 30. برخلاف سرگذشت دیگر پیامبران که بارها در قرآن کریم، مورد بحث قرار گرفته، قضیه ی خلافت حضرت آدم تنها در همین آیه ی شریفه آمده است. اما با این وجود، سراسر قرآن را می توان شرح این داستان یعنی تبیین خلافت انسان دانست؛ زیراخداوند در تمام قرآن کریم، اسمای حسنا و صفات علیای خویش را معرفی می کند و خود را با آن اسما و اوصاف، می ستاید. از سویی انسان را پیوسته در حال حرکت و تحول می داند که: "یا أیها الأنسان إنک کادح إلی ربک کدحا فملاقیه" سوره ی انشقاق، آیه ی 6، که این حرکت به گونه ی تحول درونی و صیرورت نهانی است، نه سیر اقلیمی و جغرافیایی.

بقیه در ادامه مطلب

 

محمدحسین اقراری بازدید : 127 دوشنبه 1392/10/02 نظرات (0)

هجرت، حرکت است و هر حرکتی آن گونه که گذشت، ناگزیر محرک می خواهد (چنان که صیرورت). چه چیز و یا چه کسی رهبری این حرکت را بر عهده می گیرد؟ خداوند در قرآن کریم این جایگاه والای ملکوتی را تعیین می کند و دست دو دسته را از آن کوتاه می داند: یکی آنها که آلوده اند و دیگری آنان که پیشینه ی آلودگی دارند (گرچه با توبه، فعلا خود را تطهیر کرده اند)؛ زیرا دسته ی اول که هم اکنون آلوده اند، اصلا حرکت نکرده اند تا دیگران را با خود، حرکت دهند و دسته ی دوم گرچه در حرکت اند، اما سابقه ی سوء آنها، شایستگی این مقام را از آنان سلب می کند. از این رو خداوند می فرماید: "لاینال عهدی الظالمین" سوره ی بقره، آیه ی 124. بنابراین کسی می تواند رهبری هجرت انسان را از پلیدی ها به سوی فضایل انسانی و اسمای حسنای الهی به دست گیرد که ساحت جانش در سراسر عمر مبارک او از هر رجس و رجز و پلیدی، مبرا و منزه بوده و حتی در کودکی، تن به تباهی نداده باشد، چه رسد به دوران های کامل تر بعدی.

بقیه در ادامه مطلب

محمدحسین اقراری بازدید : 174 دوشنبه 1392/10/02 نظرات (0)

دعوت انسان به سیر ملکوتی، توسط خدای سبحان، علاوه بر این که به شکل صیرورت، آمده است، به گونه ی "هجرت" نیز مطرح است و خداوند، انسان را به بار بستن و مهاجرت از زمینه ی پلیدی ها، فرمان می دهد که: "والرجز فاهجر" سوره مدثر، آیه ی 5. گرچه صیرورت و هجرت، نکات مشترک و نقاط جامع دارند، لیکن در برخی امور از یکدیگر متمایزند.

بقیه در ادامه مطلب

 

محمدحسین اقراری بازدید : 152 یکشنبه 1392/10/01 نظرات (0)

همه ی هستی از جمله انسان به سوی خدای سبحان در صیرورت است، که: "ألا إلی الله تصیر الأمور" سوره ی شوری، آیه ی 53. اما برخی به سوی "اسم عظیم" خدا در حرکت اند. مثلا به دنبال علم یا کرامت یا حلم یا قدرت یا گشاده دستی یا رزق و... هستند. اینان در واقع عبدالعلیم اند و عبدالکریم و عبدالحلیم و عبدالقدیر و عبدالباسط و عبدالرازق و.... یعنی آنها بندگان اسمی از اسمای عظیم الهی اند که در بخش نهایی به الله برمی گردد و البته این بندگان، دارای مرتبه ای از کمال هستند. فراتر از این مرتبه، کسانی هستند که صیرورتشان به سوی "اسم اعظم" است. آنان عبدالله اند و عبدالرحمن که از بزرگ ترین و زیباترین اسم های خدای سبحان، همین "الله" و "رحمن" است: "قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن أیا ما تدعوا فله الأسماء الحسنی" سوره ی اسراء، آیه ی 110. آنان که به سمت این دو اسم اعظم در صیرورت اند، از اسم های عظیم گذشته اند و به سوی لقاء الله یا لقاء الرحمن حرکت می کنند، همچون جویباری که از دریاچه و دریا، چشم پوشیده است و به سوی اقیانوس می شتابد.بقیه در ادامه مطلب

 

محمدحسین اقراری بازدید : 150 یکشنبه 1392/10/01 نظرات (0)

سیرت

یکی از آیات صیرورت انسان، آیه شریفه ای است که خداوند در آن، افزون بر صورت آرایی، سیرت سازی بشر را نیز به خود اسناد می دهد و می فرماید: "خلق السموات و الأرض بالحق و صورکم فأحسن صورکم وإلیه المصیر" سوره ی تغابن، آیه ی 3. از آنجا که سیرت بشر همان صورت حقیقی او و صیرورت وی نیز إلی الله است، پس همه چیز، هم از اوست وهم به سوی او و چون صورت و سیرت انسان را خدا آفریده و صیرورت او را نیز به سوی خود قرار داده است، چنین موجودی بهترین آیت الهی است و در زیباترین شکل، جلوه کرده است و بر همین اساس، خداوند درباره ی انسان، می فرماید: "لقد خلقنا الأنسان فی أحسن تقویم" سوره ی تین، آیه ی 4.

بقیه در ادامه مطلب

 

محمدحسین اقراری بازدید : 156 یکشنبه 1392/10/01 نظرات (0)

اگر انسان در حال سیر و حرکت است، ناگزیر حرکت دهنده ای برای او هست؛ زیرا ممکن نیست که حرکت و متحرک وجود داشته باشد، اما محرکی در کار نباشد. گرچه عنوان حرکت و نام متحرک در قرآن نیامده تا نیازمندی به محرک در آن مطرح گردد، لیکن عنوان "سیر" در قرآن طرح شده و خداوند به عنوان مسیر و تسییر کننده معرفی شده است. مانند: "هوالذی یسیرکم فی البر و البحر" سوره یونس آیه 22، "و یوم نسیر الجبال؛ و روزى که کوه ها را به حرکت در آوریم " سوره ی کهف، آیه ی 47. امام کاظم (علیه السلام) نیزاین حقیقت راچنین بیان می کنندکه هیچ متحرکی نیست مگراین که نیازمندبه محرک است: "وکل متحرک محتاج إلی من یحرکه أویتحرک به"، این سخن، هم در رهبری ملکی و ظاهری جامعه مطرح است و هم در رهبری ملکوتی و باطنی. یعنی افزون بر امور عادی و مادی انسان، نماز و روزه و دیگر عبادت های آدمی نیز هر یک سیری دارد که با صیرورت و تحول درونی انسان عابد همراه است. حتما چنین حرکتی، محرکی دارد. چه کسی این سیر باطنی و تحول درونی او را رهبری می کند و محرک این قافله ی پر جنب و جوش، کیست؟ امامان معصوم افزون بر آن رهبری ظاهری و اداره ی ملکی، عهده دار این سیر درونی و رهبری ملکوتی جامعه ی بشری نیز می باشند. اگر چه بیگانگان، رهبری ظاهری را از ائمه اطهار (علیهم السلام) گرفتند و آنان را خانه نشین کردند، اما این رهبری ملکوتی، حقیقتی است که از وجود مقدس آنان زوال ناپذیر و جدا ناشدنی است؛ زیرا نه قابل نصب اعتباری است و نه مورد تهاجم غصب ظاهری.

بقیه در ادامه مطلب

 

محمدحسین اقراری بازدید : 342 یکشنبه 1392/10/01 نظرات (0)

seir o solook

قرآن کریم از سیر انسان به "صیرورت"، یاد کرده است. تفاوت صیرورت با سیر در این است که سیر (با سین) به معنای حرکت است که در همه ی اجرام زمینی و آسمانی، وجود دارد. اما صیرورت (با صاد) یعنی تحول و شدن و از نوعی به نوع دیگر و از منزلتی به منزلت دیگر و از مرحله ای به مرحله ی دیگر، تکامل یافتن.

بقیه در ادامه مطلب

محمدحسین اقراری بازدید : 209 جمعه 1392/09/29 نظرات (0)

 

سالک کوی حقبهترین و مهم ترین هدف تنزل قرآن از ناحیه حق محض و هستی صرف، همان تذکیه ی عقل و تزکیه ی روح و تضحیه ی نفس انسان است. آن هم انسانی که در مرحله والای خود استاد فرشتگان می شود و اسمای الهی را به عرشیان مقرب خداوند، می آموزد. برای رسیدن به این هدف دو محور اصلی مورد نیاز است:

یکی ملکی و ظاهری و دیگری باطنی و ملکوتی. محور ملکی و ظاهری، مسئله ی رهبری نظام، امامت امت، اداره جامعه، کشورداری و ولایت فقیه است. این بحث ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شکوفا شد و مسلمانان دریافتند که در کارهای ظاهری خود، نیازمند نظامی هستند که جامعه را سازمان دهد و هر نظامی نیز محتاج رهبر و هدایتگری است تا آن سازمان را هدایت کرده و به سامان رساند. محور دوم که بسیار مهمتر از اولی است و تکیه گاه آن به شمار می رود، همان رهبری باطنی و ملکوتی است. برای حصول این محور ابتدا انسان باید بداند که دردرون خود سفری دارد و آن سفر، دارای مراتب و منازلی است و در هر یک از این مرتبه ها و منزلت ها نیاز به رهبری، انکار ناپذیر است؛ چون در هر منزل، راهزنانی چیره دست و خطرناک در کمین اند. اگر توشه و تجهیزات کافی در اختیار سالک باشد، انسان سائر با رهبری ملکوتی، به سلامت از این فراز و فرودها گذر می کند و به مقصد نهایی که ملاقات با خدای رحمان است، و اصل می شود.

 بقیه در ادامه مطلب

 

درباره ما
و الله انسان را خلق کرد و خوب و بد او را به ضمیر او آموزش داد پس زندگی او را برای مرگش و مرگش را شروع زندگی دیگر قرار داد.زندگی انسان را در این عالم کوتاه قرار داد و قرآن را برای هدایتش فرستاد و به انسان فرمود عالم را برای بازی و بازییچه خلق نکرده پس از او خواست آنرا به بازی و بازیچه نگیرد و زندگی اصلی او را در عالمی دیگر قرار داد، پس آن انسانی که فهمید آهنگ خدا کرده و خداوند نیز متقابلا انسان را بسوی خود هدایت کرد تا جائی که بنده عاشق خدا شد و خدا بر بنده عشقورزید . چنین بنده ای به غیر خدا راضی نمیشود و نهایت آرزویش غیر خدا نیست. پس از عظمتت مقام خدای خویش در خوف است و به رحمت و مغفرت خدای خود امیدوار است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون راجب وبلاگمون چیه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 89
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 80
  • بازدید ماه : 59
  • بازدید سال : 2,556
  • بازدید کلی : 91,669
  • کدهای اختصاصی
    پیج رنک گوگل تحلیل آمار سایت و وبلاگ SEO Reports for masjood.rozblog.com
    CoolSocial.net masjood.rozblog.com CoolSocial.net Badge
    masjood.rozblog.com Alexa/PageRank masjood.rozblog.com Real PR