loading...
مسجود ملائکه
محمدحسین اقراری بازدید : 406 جمعه 1392/09/29 نظرات (1)

قرآن کریم دربیش ازپنجاه آیه، وصف های نکوهیده ای را اشاره و به جهت آنها انسان را سرزنش کرده است. صفاتی مانند: بخیل سوره ی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آیه ی 38، ضعیف سوره ی نساء آیه ی 28، هلوع سوره ی معارج آیه ی 19، جزوع سوره ی معارج آیه ی 20، منوع سوره ی معارج آیه ی 21، عجول سوره ی اسراء آیه ی 11، قتور سوره ی اسراء آیه ی 100، ظلوم سوره ی احزاب آیه ی 72، جهول سوره ی احزاب آیه ی 72، ...، همگی به طبیعت انسان بازمی گردد و منشاء پیدایش این اوصاف رذیله، جاذبه های طبیعی انسان است، چنانکه منشاء صفات فضیلت، جذبه های فراطبیعی اوست. جهاد اکبر یا اوسط، صحنه ی نبرد میان این دو دسته صفات است و در این میان اگر جاذبه های طبیعی بر جذبه های فراطبیعی انسان، پیروز شود، صفات رذیله، ظهور می یابد، و اگر جذبه های فراطبیعی انسان بر جاذبه های طبیعی او غالب آید اوصاف فاضله پدید می شود.بقیه در ادامه مطلب

 

 

عوامل مادی به منزله ی مبدأ قابلی و مستعد پدید آمدن رذایل اخلاقی است و چون این رذایل، نفسانی است و نفس گرفتار آنها به عیب و شر، موصوف است، ریشه در ملکوت عالم ندارد و مشمول اصل جامع "و إن من شیء إلا عندنا خزائنه و ما ننزله إلا بقدر معلوم" سوره ی حجر، آیه ی 21، نخواهد بود؛ زیرا برابر آیه ی "و ما أصابک من سیئة فمن نفسک" سوره ی نساء، آیه ی 79، همه سیئه ها از نفس خود انسان است و اگر چه اصل هستی آنها از نزد خداست؛ چون: "کل من عند الله" سوره ی نساء، آیه ی 78، اما صبغه ی نقص و عیب و شر و رنگ سییء بودن آنها از نفس خود انسان است. اگر این سیئات اخلاقی و رذایل نفسانی، متمثل شود، در صورت حیوان های درنده یا گزنده، ظهور می کند و از آن جا که هیچ تمثل و ظهوری، تصادفی و اتفاقی نیست، تمثل پلیدی های اخلاقی به صورت درندگی و گزندگی نیز با تمثیل الهی و اظهار ربوبی و به دست خدای سبحان که مصور اشیاست، تحقق می یابد. پس آن حیوان های تمثل یافته نیز موجودهای تکوینی و حقیقی بوده و براساس آیات پنج گانه قرآن، دارای ویژگی های "اسلام"، "تسبیح"، "تحمید"، "سجود" و "اطاعت وانقیاد" هستند. از این رو نه بی دستور خدا، تأثیر می گذارند و نه از فرمان او تخلف می کنند. یعنی این درنده ها و گزنده ها تمثل یافته ی رذایل نفسانی شخصی معین اند و به اذن خداوند، تنها به همان شخص، آسیب می رسانند. تفصیل این بحث به تفسیر موضوعی معاد، برمی گردد. اما بخش اصیل انسان یعنی روح او ویژگی هایی دارد که اساس آنها کرامت است. خداوند به این ویژگی چنین تصریح فرموده است که ما بنی آدم را مکرم کردیم: "و لقد کرمنا بنی ادم" سوره ی اسراء، آیه ی 70، آیا مرجع این کرامت، بدن انسان است یا روح او و یا حقیقتی دیگر؟

 

بازگشت کرامت انسان به بخش طبیعی او، توجیه علمی و معقول ندارد؛ زیرا در میان حیوان ها، زیباتر و ظریف تر از انسان هم فراوان است. همچون طاووس که چشم ها را خیره کرده و بیننده ها را به شگفتی وا می دارد. با این وجود، حیوانی است حرام گوشت که یک رشته از پر زیبای او اگر در لباس نمازگزاری باشد، بطلان نمازش را در پی دارد. اما انسانی سیاه پوست و به ظاهر نازیبا مانند بلال حبشی چنان والاست که بهشت با آن همه زیبایی، همواره مشتاق اوست. پس اگر معیار کرامت انسان، بدن او باشد، این کرامت، ویژه ی آدمی نخواهد بود؛ زیرا خط سیر و تطور آفرینش بدن را دیگر حیوان ها نیز پیموده اند. ولی خداوند درباره ی هیچ یک، خود را "أحسن الخالقین"، نخواند و تنها درباره ی انسان، چنین فرمود که: "ثم أنشأناه خلقا اخر فتبارک الله أحسن الخالقین" سوره ی مؤمنون، آیه ی 14. اگر خدای انسان آفرین، "احسن الخالقین" است، پس خلقت انسان، "احسن خلقت ها" و خود انسان هم "احسن المخلوقین" است. از این رو می فرماید: "لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم" سوره ی تین، آیه ی 4. بنابراین محور کرامت انسان را در غیر بدن و جنبه ی طبیعی او باید جستجو نمود. آنچه به ذهن،نزدیک می رسد آن است که کرامت انسان به روح او برمی گردد. ولی لازم است بررسی شودکه آیا روح انسان های متعارف ومتوسط می تواندمعیار کرامت باشد؟ شناخت خداوند و ایمان و عمل صالح و اطاعت و مراقبت و سرانجام دریافت پاداش از خدای سبحان، همه مربوط به روح انسان است و هر یک نیز کرامت به شمار می رود، ولی همه کرامتی است ابتدایی و نمی توان آنها را معیار کرامت خاص انسانی دانست؛ زیرا این اندازه کرامت در جنیان هم یافت می شود؛ چون درباره ی آنها نیز هم سخن از عبادت است، که: "و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون" سوره ی ذاریات، آیه ی 56، و هم ایمان به خدا و قرآن و اجابت دعوت الهی، که: "و إذ صرفنا إلیک نفرا من الجن یستمعون القران ... یاقومنا أجیبوا داعی الله و امنوا به ..." سوره ی احقاف، آیات 29 ـ 32. در حالی که درباره ی آفرینش آنها سخن از کرامت به میان نیامد؛ چون بهره معنوی جن ها از ایمان و عمل صالح به آن میزان نیست که درباره اش آیاتی چون: "ولقد کرمنا بنی ادم" سوره ی اسراء، آیه ی 70، و "فتبارک الله أحسن الخالقین" سوره ی مؤمنون، آیه ی 14، نازل شود.

 

کرامت نهایی در قیامت، ظهوری تام خواهد داشت ودر این جهان، باعث سلامت دینی و دنیایی انسان بوده و او را تا پایان عمر فروتن و متواضع نگه می دارد و تنها فخر انسان را بندگی او برای خدای سبحان می داند. امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) با آن همه افتخار و عظمت که آفرید و به تعبیر خود، تاج ها از سر تاج داران و کمربندها از کمر بستگان قدرت برگرفت، تنها عزت خود را در مقام عبودیت خویش می داند ویگانه فخر خود را تحت ربوبیت حق تعالی می جوید و در پیشگاه خدای خویش عرضه می دارد: "إلهى کفی بى عزا أن أکون لک عبدا و کفی بى فخرا أن تکون لى ربا". عصاره ی استدلال علوی (علیه السلام) این است که انسانی که نبود و هستی او از خاک آغاز شده و پس از کوتاه زمانی دوباره به خاک باز می گردد و روحش راهی دیار خود می شود، نیازمند تکیه است و تکیه گاهش نه خود اوست و نه مثل او. از این رو حضرت امیر فرمود: لازم است تکیه ی انسان بر کسی باشد که هستی تمام اشیا و اشخاص، مخلوق و مربوب اوست و انسان باید همین اتکای موحدانه را تنها فخر و عزت خویش بداند. پس مال و جمال بلکه علم و دیگر اوصاف کمالی که از میان رفتنی است، نه تنها معیار کرامت انسان نیست که همگی وسیله ی ابتلا و امتحان او در دنیا است. قرآن کریم به اشتباه توده ی انسان ها در این باره، اشاره دارد که: "فأما الإنسان إذا ما ابتلیه ربه فأکرمه و نعمه فیقول ربی أکرمن * و أما إذا ما ابتلیه فقدر علیه رزقه فیقول ربی أهانن * کلا ..." " سوره ی فجر، آیات 15 ـ 17. یعنی انسان اگر به منحت و نعمتی رسید، گمان می کند که خداوند، گرامی اش داشته است و اگر در محنت و سختی و تهیدستی گرفتار آید، می پندارد که خدا او را خوار ساخته است. این پندارها ناروا است؛ زیرا سختی و راحتی دنیا همه جز امتحان و ابتلای الهی نیست. یعنی انسان سالـم به سلامت ممتحـن و مبتلاسـت و خـدا با سلامتی او را امتحان کرده است و انسان بیمار و عالم و ثروتمند و... نیز به بیماری و علم و ثروت و...، دچار و هرکس هر کمالی دارد، به همان کمال، مبتلاست. چیزی در دنیا به عنـوان پـاداش نهـایی مطرح نیست؛ زیرا دنیا دار امتحان و عمل است نه حساب نهایی و قیامت، جایگاه حسابرسی است (و نه عمـل). امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره می فرمایند: "الغنی والفقر بعد العرض علی الله سبحانه" سوره ی اعراف، آیه ی 179. یعنی توانگری و تهیدستی افراد هنگام عرضه ی بر حساب دقیق خدا در قیامت آشکار می شود.

 

 

پس نه بدن انسان و نه روح متعارف او، هیچ یک معیار کرامت نهایی بشر نیست؛ زیرا خداوندی که از کرامت انسان سخن می گوید، از حیوان و پست تر از حیوان بودن او و گیاه و پست تر از گیاه بودن او و سنگ و پست تر از سنگ بودن او نیز یاد می کند. گروهی را مانند حیوان و فرومایه تر از آن می خواند که: "أولئک کالأنعام بل هم أضل" و دسته ای را چون سنگ و سخت تر از آن می داند که: "فهی کالحجارة أو أشد قسوة" سوره ی بقره، آیه ی 74؛ زیرا از درون بعضی سنگ ها چشمه ی زلال آب، می جوشد: "وإن منها لما یشقق فیخرج منه المآء" سوره ی بقره، آیه ی 74. ولی قلب قسی و سنگی آنها را چنین برکتی نیست. پس اوج کرامت آدمی که جنبه ی ملکوتی انسان را در: "نفخت فیه من روحی" سوره ی حجر، آیه ی 29؛ سوره ی ص، آیه ی 72، تأمین می کند، به فراترین مرتبه ی تقوا وابسته است. یعنی: "إن أکرمکم عندالله أتقیکم" سوره ی حجرات، آیه ی 13. با کرامت ترین شما در پیشگاه خدا با تقواترین شماست. بر این اساس، داشتن تقوای متوسط نیز میانه ی راه است و کمال آدمی، نیازمند نیل به درجه ی "اتقی" است تا انسان کامل که معلم فرشته ها و مسجود آنان است ظهور کند؛ چرا که فرشتگان همواره در برابرانسان کامل در خضوع و سجودند و امروز نیز در پیشگاه ولی عصر و حجت حق (ارواحنا فداه) خاضع اند و ساجد؛ چون تعلیم اسماء و نیز مسجود فرشتگان شدن از آن شخصیت حقوقی انسان کامل است و نه شخص حقیقی حضرت آدم (علیه السلام) مثلا. یعنی مقام والای انسانیت، معلم است و مسجود و این مقام برین، هماره در خلفای الهی متجلی است و ظهور آن هرگز پایان نمی پذیرد.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط محسن در تاریخ 1392/09/29 و 10:34 دقیقه ارسال شده است

علیکم سلام.وبلاگ پر محتوایی دارین.ممنون از نویسنده های این سایت؛احسنت.اجرکم عندالله.


کد امنیتی رفرش
درباره ما
و الله انسان را خلق کرد و خوب و بد او را به ضمیر او آموزش داد پس زندگی او را برای مرگش و مرگش را شروع زندگی دیگر قرار داد.زندگی انسان را در این عالم کوتاه قرار داد و قرآن را برای هدایتش فرستاد و به انسان فرمود عالم را برای بازی و بازییچه خلق نکرده پس از او خواست آنرا به بازی و بازیچه نگیرد و زندگی اصلی او را در عالمی دیگر قرار داد، پس آن انسانی که فهمید آهنگ خدا کرده و خداوند نیز متقابلا انسان را بسوی خود هدایت کرد تا جائی که بنده عاشق خدا شد و خدا بر بنده عشقورزید . چنین بنده ای به غیر خدا راضی نمیشود و نهایت آرزویش غیر خدا نیست. پس از عظمتت مقام خدای خویش در خوف است و به رحمت و مغفرت خدای خود امیدوار است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون راجب وبلاگمون چیه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 89
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 59
  • بازدید ماه : 38
  • بازدید سال : 2,535
  • بازدید کلی : 91,648
  • کدهای اختصاصی
    پیج رنک گوگل تحلیل آمار سایت و وبلاگ SEO Reports for masjood.rozblog.com
    CoolSocial.net masjood.rozblog.com CoolSocial.net Badge
    masjood.rozblog.com Alexa/PageRank masjood.rozblog.com Real PR