همان گونه که تجهیز انسان به اصل قدرت بر انتخاب بدو نیک و اراده ی زشت و زیبا، صبغه ی آزمون دارد و از این جهت در تقویم احسن او سهیم است، تجهیز انسان به انتخاب درجات یا درکات و تعبیه ی قدرت مراتب صعود و سقوط نیر جنبه ی آزمون داشته و از این لحاظ در حسن قوام انسان، سهم بسزایی دارد و نهادینه کردن ابزار اوج و حضیض، مایه ی درخشش ویژه در هستی انسانی است. بنابراین آیاتی که درباره نظام داخلی انسان از قبیل نفس ملهمه "ونفس و ماسویها * فألهمها فجورها و تقویها" سوره شمس، آیات 7 ـ 8، و نفس مسوله "بل سولت لکم أنفسکم أمرا" سوره یوسف، آیه ی 18، "وکذلک سولت لی نفسی" سوره طه، آیه ی 96، و نفس اماره "و ما أبرئ نفسی إن النفس لأمارة بالسوء" سوره یوسف، آیه ی 53، و نفس لوامه "ولا أقسم بالنفس اللوامة" سوره ی قیامت، آیه ی 2، و نفس مطمئنة "یا ایتها النفس المطمئنة * ارجعی إلی ربک راضیة مرضیة" سوره ی فجر، آیات 27 - 28، و مانند آن سخن به میان آورده است، تحولات گونه گون آزمون الهی را گوشزد می نماید و اهمیت عنایت به مراتب امتحان را یاد آورد می شود؛ زیرا گرچه انسان طبعا دشمن کسی و درصدد براندازی دیگری نیست، لیکن دشمنی او با خود و خطر اقدام مهم در تهدید و تحدید و تحطیم بنیان سعادت خویش فراموش ناشدنی است. از این رو در معرفت نفس، توجه به این بخش از ساختار داخلی انسان ضروری است تا سالک کوی وصال از دشمن نفوذی و بیگانه ی داخلی آگاه گردد و هرچه سریع تر و صحیح تر و دقیق تر به تقدیس و تنبیه و تطهیر و تزکیه یا تضحیه ی آن بپردازد وگرنه کالای ثمین عقل به اسارت هوس می رود و هیچ خسارتی از این دردناک تر نخواهد بود.
اهمیت رسیدگی به ساختار داخلی انسان، ریشه در اهمیت غنیمت و غرامت واصل به وی دارد؛ زیرا اهمیت صلاح و طلاح انسان به قدری است که اگر به ویژگی نظام درونی خود پی ببرد و اهل تقوی شود، برابر با نظام هماهنگ جهان آفرینش حرکت می کند و به مقصد اسنی بار می یابد و اگر از هویت خویش غافل ماند و اهل طغوی شود می کوشد که در درون خود نظامی مانند نظام تکوین و تشریع خدای سبحان جعل کند و نظام بدلی را به جای نظام اصیل بنشاند و در برابر مجعول خود کرنش کند و مبدء و معاد خود را در تنگنای مدار بسته هوس تلقی نماید:
چـو آن کرمی که در گندم نهان است *** زمیـن و آسمــان او همـان اسـت
انسان عارفی که از نظام داخلی خود اطلاع دقیق دارد، می کوشد واهمه را به جای فاهمه قرار ندهد و بنده، ادعای خدایی نکند و در تمام امور معرفتی و محبتی و معیشتی، تابع وحی الهی باشد و از برزخ و دوزخ و بهشت خدای سبحان بی خبر نماند. اما شخص جاهل به حقیقت خویش و بی اطلاع از محور هستی خود، داعیه ی الوهیت در سر می پروراند و هوای خویش را خدای خود می پندارد، که: "أفرءیت من اتخذ إلهه هویه" سوره ی جاثیه، آیه ی23. و برای چنین إله موهومی پیامبر نیز جعل می کند و برای چنین رسول مجعولی کتاب مدسوس، وضع می نماید و در چنین کتاب موضوعی به ترسیم دوزخ و بهشت می پردازد و در چنین جنت و ناری یقینا خواسته های نامشروع شهوت و تمایلات نامعقول غضب، سلطان حاکم بر نعمت و نقمت خواهد بود و بالاخرة تمام آنچه در نظام صحیح و اصیل الهی از مبدأ و معاد و وحی و نبوت و کتاب و سنت، مطرح است، برای إله مجعول و بدلی خود ترسیم می کند تا این خدای دروغین یعنی هوای نفسانی او بر کرسی هوس تکیه زند و بر اریکه ی وهم و خیال، به تدوین قانون بنشیند و قهر و مهر خود را بهشت و جهنم پندارد و تمام این خطرها ناشی از جهل به حقیقت روح انسانی و غفلت از هویت داخلی آدمی است و تفصیل این مطالب در آینده بازگو می شود.