هجرت، حرکت است و هر حرکتی آن گونه که گذشت، ناگزیر محرک می خواهد (چنان که صیرورت). چه چیز و یا چه کسی رهبری این حرکت را بر عهده می گیرد؟ خداوند در قرآن کریم این جایگاه والای ملکوتی را تعیین می کند و دست دو دسته را از آن کوتاه می داند: یکی آنها که آلوده اند و دیگری آنان که پیشینه ی آلودگی دارند (گرچه با توبه، فعلا خود را تطهیر کرده اند)؛ زیرا دسته ی اول که هم اکنون آلوده اند، اصلا حرکت نکرده اند تا دیگران را با خود، حرکت دهند و دسته ی دوم گرچه در حرکت اند، اما سابقه ی سوء آنها، شایستگی این مقام را از آنان سلب می کند. از این رو خداوند می فرماید: "لاینال عهدی الظالمین" سوره ی بقره، آیه ی 124. بنابراین کسی می تواند رهبری هجرت انسان را از پلیدی ها به سوی فضایل انسانی و اسمای حسنای الهی به دست گیرد که ساحت جانش در سراسر عمر مبارک او از هر رجس و رجز و پلیدی، مبرا و منزه بوده و حتی در کودکی، تن به تباهی نداده باشد، چه رسد به دوران های کامل تر بعدی.
در سیره ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که دایه ی ایشان در شیرخوارگی، نوزاد دیگری را نیز شیر می داد و پیامبر خدا در همان نوزادی و شیرخوارگی، حق همشیر خود را رعایت می کرد و فقط از یک پستان، شیر می مکید و گاه که دایه به غفلت، پستان دیگر را به دهان او می گذاشت، رسول خدا نمی پذیرفت و آن را کنار می زد. این حراست ملکوتی از جان پیامبر اسلام پس از مرحله ی کودکی، با عظمتی بیشتر تداوم یافت و امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره چنین فرمود: " و لقد قرن الله به (صلی الله علیه و آله و سلم) من لدن أن کان فطیما أعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن أخلاق العالم، لیله و نهاره". یعنی خداوند از پایان شیرخوارگی پیامبر، بزرگ ترین فرشته ی خود را همراه او کرد تا شبانه روز، پیامبرش را در مسیر بزرگواری و مکرمت های اخلاقی به حرکت درآورد و او را تا قله ی زیبایی ها و اوج محاسن اخلاق، همراهی کند. همین رهبر ملکوتی هجرت، برای پس از ارتحال خود نیز قافله سالار مهاجران الی الله را آماده می سازد و علی بن ابیطالب (علیه السلام) را از کودکی با همان تربیت الهی خود می پروراند و هیچ روزی به شب نمی رسد، مگر آن که پرچمی از فضیلت های الهی خویش را برای امیر مؤمنان به اهتزاز درآورده و او را به حرکت تحت این رایت ملکوتی، فرا می خواند: "ولقد کنت أتبعه اتباع الفصیل أثر أمه یرفع لی فی کل یوم من أخلاقه علما، و یأمرنی بالاقتداء به". نمودی از این تربیت الهی را ابن ابی الحدید به تصویر می کشد و می گوید: امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) هر هفته پس از پرداخت حقوق نیازمندان، بیت المال را با دست خود جارو می کرد و در آن دو رکعت نماز شکر به جا می آورد و از این که حقوق شهروندان را به اهل آن رسانده و بیت المال را با طهارت اداره کرده است، خداوند را سپاس می گفت. پس این مقام الهی، منحصر در پیامبر خدا و اهل بیت او(علیهم السلام) است؛ زیرا خداوند، تصریح می کند که با اراده ی خویش آنان را از هر پلیدی، پاک فرموده و با طهارتی وصف ناشدنی آنها را تطهیر کرده است: "إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا" سوره ی احزاب، آیه ی 33.
اگر رهبری هجرت به دست با کفایت آنان باشد، هر حسنه ی مهاجر این دیار، چندین برابر می ارزد و از هر کار خیری که انجام دهد، لااقل "عشر أمثالها" سوره ی انعام، آیه ی 160، سود خواهد بود؛ چرا که عرض میدان او در مسابقه ی فضیلت ها همچون پهنای آسمان و زمین است و خداوند او را به چنین سبقتی و مغفرتی و جنتی فرا می خواند که: "سابقوا إلی مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السماء والأرض" سوره ی حدید، آیه ی 21. اما اگر رهبری هجرت را بیگانه به دست گیرد، فرصت هجرت به سوی خدا را از آدمی می گیرد و انسان در هنگامه ی احتضار، تازه بیدار می شود و برای جبران عقب افتادن از قافله ی مهاجران راه خدا، تقاضای بازگشت می کند و می گوید: "رب ارجعون * لعلی أعمل صالحا فیما ترکت" سوره ی مؤمنون، آیات 99 ـ 100، و در غوغای قیامت هم سخنش این است که خدایا! آنچه را ندیده و نشینده بودیم، اکنون دیدیم و شنیدیم، ما را به دنیا بازگردان تا با رهبری ملکوتی اولیای تو، هجرت از پلیدی را آغاز کنیم و به عمل صالح بپردازیم: "ربنا أبصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا" سوره ی سجده آیه ی 12، و چون قلمرو حرکت به دارالقرار، ختم شده و هیچگونه سعی و کوششی در آن منطقه یعنی قیامت راه ندارد، درخواست بازگشت و تمنی هجرت از هرگونه رجز و رجس نیز چیزی جز ظهور همان رجز متراکم و رجس انباشته ی تسویف و آرزوی کاذب تغییر، نخواهد بود.