خداوند درباره ی آفرینش انسان، گاه تعبیرهایی به کار می برد که درباره ی خلقت هیچ یک از موجودات جهان امکان حتی فرشتگان، مطرح نفرموده است. از جمله این که انسان را "محصول دو دست خویش" معرفی کرده و شیطان را به جهت ترک سجده برای آدم، این گونه ملامت می کند که: چه چیز تو را از سجده برای موجودی که با دو دستم آفریدم، باز داشت: "قال یا إبلیس ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدی" سوره ی ص، آیه ی75. روشن است که دست ظاهر به موجود جسمانی باز می گردد و خدا، منزه از جرم و جسم است. از این رو قرآن می فرماید که هیچ چشمی قادر به دیدن او نیست: "لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللطیف الخبیر"سوره ی انعام، آیه ی103. وقتی امکان دیدن او نبود، یعنی جسم نیست و دست و پا و سایر اعضای ظاهری نیز برای او بی معناست. بنابراین مواردی که از "دست خدا" سخن رفته است، اشاره به صفات جلال و قدرت و فیض بخشی و یا تشبیه و تنزیه و...، است. اگر دست خدا را بالای همه ی دست ها اعلام می کند، که: "... یدالله فوق أیدیهم ..."سوره ی فتح، آیه ی10، قدرت خداوند را که فوق همه ی قدرت هاست، بیان می نماید و اگـر دو دست خدا را گشاده می خواند، که: "... بل یداه مبسوطتان ..." سوره ی مائده، آیه ی 64.، به عطا و بخشش های بـی منت او اشاره می فرماید.
اما مقصود از این سخن که: "انسان را با دو دستم آفریدم"، چیست؟ چه بسا برخی این تعبیر را ناظر به دو بخش طبیعی و فرا طبیعی انسان بدانند. یعنی خداوند با عبارت: "خلقت بیدی" سوره ی ص، آیه ی75، اشاره می کند به اینکه جسم طبیعی آدم را از نشئه ای و روح مجرد او را از نشئه ای دیگر آفریدم. اما این سخن، صحیح نیست؛ زیرا خدای سبحان، جنیان را نیز این گونه آفریده و علت خلق آنها را همچون انسان، عبادت دانسته و فرموده است: "و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون" سوره ی ذاریات، آیه ی 56. اگر جن هم برای عبادت، آفریده شده است پس او نیز مسئول است و معرفتی دارد و محبتی و عمل صالحی و حسابی و کتابی و بهشتی و دوزخی و ادراک این همه، نیازمند روحی است فرا طبیعی و مجرد که البته به مرتبه ی "تجرد تام عقلی " همچون انسان متکامل نمی رسد. اما بخش طبیعی جن، از آیاتی روشن می شود که جنس ابتدایی او را آتش، اعلام می کند. همانند: "والجان خلقناه من قبل من نار السموم" سوره ی حجر، آیه ی 27،؛ "وخلق الجان من مارج من نار" سوره ی الرحمن، آیه ی 15. شیطان نیز که خود از برجستگان جن است، که: "...إلا إبلیس کان من الجن..." سوره ی کهف، آیه ی 50، دلیل سجده نکردن برای آدم را چنین مطرح می کند که من از او بهترم؛ چون مرا از آتش آفریدی و او را از گل: "قال أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین" سوره ی اعراف، آیه ی 12؛ سوره ی ص، آیه ی 76. بنابر این جن هم تلفیقی است از طبیعت و فرا طبیعت. با این حال درباره ی خلقت او سخن از دو دست، نیست. از این رو در انسان باید حقیقتی فراتر از تلفیق مذکور باشد که خداوند از سویی او را محصول دو دست خویش بداند و از طرفی خود را نسبت به این موجود "أحسن الخالقین" بخواند و آن حقیقت، همان جنبه کمال فرا طبیعی انسان و تجرد تام او در میان همه ی هستی امکانی است.
تذکر: گرچه بحث کیفیت آفرینش و پیدایش و پرورش اصل و نسل جن از محور کلام کنونی بیرون است، لیکن می توان گفت که خود ابلیس از آتش خلق شد و نسل او از نطفه، نظیر اینکه خود آدم (علیه السلام) از گل آفریده شد و نسل او از نطفـه.