علم به حدوث خويش براي انسان، هم از آيات قرآن، هم از روايات اهل بيت (عليهم السلام) و هم به وسيله برهان هاي مختلفي كه متكلمان اقامه كرده اند، به آساني حاصل ميشود.
قرآن كريم به پدران و مادران ميفرمايد: مبادا بپنداريد كه خالقِ فرزندان خود هستيد و آنها را شما به وجود آورده ايد. بلكه...
كار شما تنها إمناء و نقل مني از جايگاهي به جايگاه ديگر است و اين خداست كه هر انساني را ميآفريند: ﴿أفرأيتم ما تُمنون ٭ أأنتم تخلقونه أم نحن الخالقون﴾[1].
امام رضا (عليه السلام) نيز در پاسخ كسي كه برهان بر مبداء ميخواست، فرمود كه تو قبلاً نبودي و بعد، موجود شدي. نه خودت خود را آفريدي و نه مثل تويي تو را خلق كرد:
«عن أبي الحسن علي بن موسي الرضا (عليه السلام) أنّه دخل عليه رجل فقال له: يا بن رسول الله ما الدّليل علي حدث العالم. قال: «أنت لم تكن ثمّ كنت و قد علمتَ أنّك لم تُكَوِّن نفسك ولاكَوَّنَك من هو مثلك»[2].
برهان هاي كلامي نيز، اثبات ميكند كه انسان، حادث است و هر حادثي يقيناً محدث ميخواهد.
پس به دست آوردن اين علم كه انسان، سابقهٴ عدم دارد، چندان مشكل نيست. آنچه دشوار است، ياد آوري نشئهٴ پيش از وجود خارجي ما است كه خداوند در آن مرحله با ما سخن گفته است و قرآن ما را به همين حقيقت تذكر ميدهد.
اين سخن برخلاف بحث در علوم انساني، تنها اثر علمي ندارد. بلكه در ارتباط مستقيم با تربيت انسان است كه اگر كسي سابقه خود را دريابد و آن را خوب ادراك كند، هرگز مغرور نميشود و خويشتن را نميبازد و همواره آينه دار جمال و جلال حق خواهد بود.
[1] ـ سورهٴ واقعه، آيات 58 ـ 59.
[2] ـ توحيد صدوق، باب 42، ص 293، ح 3.