بزرگان اهل تحقيق براي هر موجود بخصوص انسان، چهار مرحلهٴ وجودي قايلاند: «وجود طبيعي»، بالاتر از آن، «وجود مثالي» كه لوح محو و اثبات است، والاتر از آن، «وجود عقلي» كه لوح محفوظ است و فراتر از همه، «وجود الهي» كه البته ...
بر اساس «بسيط الحقيقة كلّ الاشياء»، در اين مرحله، وجود خاصي براي انسان و مانند آن نيست. بنابراين، يا مصداق ﴿لم يك شيئاً﴾[1] است و يا به دليل تحتالشعاع وجود حق بودن، نمودي از ﴿لم يكن شيئاً مذكوراً﴾[2] است. اما به هرحال اين تقسيم نيز دلالت بر سابقه كهن انسان، پيش از تعيّن خارجي او دارد.
تذكر: گرچه اصل مسبوق بودن وجود طبيعي انسان و مانند آن به وجود فراطبيعي را ميتوان اثبات نمود ليكن حفظ ماهيت آن در مخزن غيبي و نشئهٴ عقلي آسان نيست، چه اينكه هرگز وجود الهي آن مصداق انسان و مانند آن به نحو حمل شايع نخواهد بود. يعني ممكن است عنوان انسان (مثلاً) بر برخي از مراحل برتر مانند وجود الهي يا اصلاً صادق نباشد و يا در صورت صدق، به عنوان مفهوم باشد و نه به عنوان ماهيت.
[1] ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 67.
[2] ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 1.