اعتقاد همه مسلمين درباره عالم برزخ اين است كه در ميان اين جهان و سراى آخرت، جهان سومى به نام برزخ وجود دارد كه ارواح همه انسانها پس از مرگ تا روز قيامت در آن قرار مىگيرند.مسلمانان اين اعتقاد را از آيه شريفه «و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون»[1] يعنى و پشت سر آنها (پس از مرگ) برزخى است تا روز قيامت، اخذ كردهاند.
البته از جزئيات آن جهان آگاهى چندانى نداريم و همین قدر بر اساس روایات معصومین (ع) مىدانيم كه ارواح انسانهای صالح و مومن در آن جهان، متنعّم به نعمتهاى فراوانى میشوند به عنوان مثال ، خداوند متعال شهداء در آن دنیا به لحاظ ایمانشان ، متنعم به نعمتهای الهی میشوند.[2] و همچنین ارواح ظالمان و و حاميان آنها در آن جهان معذّبند همان طور كه قرآن درباره فرعون و آل فرعون مىگويد: «عذاب آنها (در برزخ) آتش (دوزخ) است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند و روزى كه قيامت بر پا شود مىفرمايد: آل فرعون را داخل سختترين عذابها كنيد.[3]
در روايات اسلامى نيز از پيامبر (ص) نقل شده است كه فرمودند: قبر يا باغى است از باغهاى بهشت يا حفرهاى از حفرههاى دوزخ.[4]
ولی در عين حال يكى از مسايل مورد اختلاف بين مسلمين و وهابيان، حيات برزخى است و اين مسأله منشأ اختلاف در مسايل مرتبط از قبيل استعانت از ارواح اولياى الهى و استغاثه به آنان، توسل به اولياى الهى بعد از وفاتشان شده است.وهابيان استعانت از اولياى الهى، استغاثه و توسل به آنان را جايز ندانسته بلكه از مظاهر بارز شرك مىدانند لذا با توجه به اهمیت و ضرورت بحث ، به تبیین این موضوع میپردازیم.
مفاهیم اساسی
حيات در لغت از حى گرفته شده است كه نقيض ميت است و جمع آن، احياء مىباشد و حى بر هر متكلم ناطق استعمال مىشود و حى در نباتات بر هر نوع حركت و جنبندگى اطلاق مىگردد.[5]
برزخ نیز در لغت، به معناى واسطه بين دو چيز است.[6] که از ماده براز مىآيد كه به معنى زمين گسترده است[7]و در در اصطلاح عبارت است از جهانى است كه ميان دنيا و آخرت قرار گرفته است يعنى هنگامى كه روح از بدن جدا مىشود پيش از آنكه بار ديگر در قيامت به بدن اصلى باز گردد در عالمى كه ميان اين دو عالم است و برزخ ناميده مىشود ،قرار خواهد داشت.»[8]
تفسير و تحلیل حیات برزخی
آيه اول : «ولاتقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات بل احياء و لكن لاتشعرون»[9]
«به كسانى كه در راه خدا كشته مىشوند، مرده نگوييد بلكه زنده هستند ولى شما درك نمىكنيد.»
علامه طباطبايى حيات مذكور در آيه را حياتى حقيقى و طيبه مىداند كه خداوند تنها مؤمنين را با آن احياء مىكند و ايشان دلالت آيه را بر موضوع حيات روشن و صريح مىداند.[10] علامه طبرسى هم قائل است که شهداء تا روز قیامت زندهاند.[11]
علماى اهل سنت هم اين آيه شريفه را جهت اثبات حيات پس از مرگ آنان (شهداء) بيان نمودهاند به عنوان مثال زمخشرى با تمسك به روايتى ،شهداء را نزد خداوند زنده مىداند كه به آنها نعمت و شادى مىرسد.[12] طبرى هم حيات شهداء را چنين بيان مىكند: اى كسانى كه با استعانت از صبر در طاعت من در جهاد دشمنان و ترك معاصى شركت نمودهايد به كسانى كه در راه من، كشته مىشوند، مرده نگوييد بلكه آنان نزد من زنده هستند و در نعمت، رزق و كرامت من به سر مىبرند.[13] شوكانى هم اين آيه را دليلى بر ثبوت عذاب قبر و حيات برزخى شهداء مىداند.[14]
آن چه از مطالب بیان شده در مورد تفسير آيه مذكور بدست میآید ، اينست كه بر طبق نظر علماى فريقين ،آيه شريفه حيات شهداء پس از مرگ (حيات برزخى) را اثبات مىكند و این حیات عموميت داشته و فقط اختصاص به شهداء ندارد .[15]
آيه دوم : «النّار يعرضون عليها غدوّا و عشيّا و يوم تقوم السّاعة ادخلوا ال فرعون اشدّ العذاب»[16]
«آتش دوزخ را صبح و شام بر آنها عرضه مىدارند و چون روز قيامت شود (خطاب آيه كه) فرعونيان به سختترين عذاب جهنم وارد كنيد.»
اين آيه شريفه، يكى از آيات اثبات كننده عالم برزخ مىباشد.
چون پيش از قيامت هر صبح و شب، آتش بر آنها نشان داده مىشود واين مطلب به خوبى، مسأله حيات برزخى رااين آيه روشن مىكند يكى از نكاتى كه آيه شريفه آن را بيان مىكند، مسئله عرضه آتش بر دوزخيان مىباشد و آنچه مسلم است عرضه آنان بر آتش قبل از روز قيامت است كه در آن روز، دوزخيان را داخل دوزخ مىكنند.پس معلوم مىشود، عرضه كردن آل فرعون بر آتش، در عالمى قبل از عالم قيامت صورت مىگيرد و آن عالم برزخ است كه فاصله بين دنيا و آخرت است.[17]
ابن تيميه يكى از استدلالهاى علما بر عذاب برزخ همين آيه شريفه مىداند و آيه را براى فرعون و قومش مىداند كه به آنان عذاب سختى در برزخ رسيد.[18]
محمد جمال الدين قاسمى، عرضه كردن آتش بر آنان را دائمى مىداند لذا دو طرف زمانى يعنى اول و آخر وقت عذاب برزخ را بيان نموده است و با اين آيه شريفه بر عذاب قبر و برزخ استناد مىشود.[19]
آيه سوم : «...و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون»[20]
«در پشت سر، برزخى دارند تا روزى كه مبعوث شوند.»
اين آيه، از جمله آياتى مىباشد كه علماى ما براى اثبات حيات برزخى آوردهاند و به آن تمسك كردهاند.علامه طباطبايى مراد از برزخ در آيه را، عالم قبر مىداند كه همان عالم مثال است و مردم در آن عالم كه بعد از مرگ است، زندگى مىكنند تا قيامت فرا برسد و ايشان اين معنا را مطابق با سياق آيه و آيات ديگر و روايات فراوان كه از طرق اهل تسنّن و شيعه وارد شده، مىداند.[21]
اين آيه شريفه به دو دليل دلالت بر وجود عالم برزخ مىكند : 1-تقاضاى بازگشت به دنيا در وقت مرگ با بعد از مىكنند تا اينكه عمل صالح بجا بياورند ولى تقاضا، مورد پذيرش واقع نمىشود، اين تقاضاى بازگشت، دلالت بر وجود حيات و شعور متقاضى مىكند كه عمل گذشته را خراب كرده و عذاب در انتظار اوست و آن نيز در عالم برزخ مىباشد .
2- قيد «الى يوم يبعثون» نشانگر اين است، عالمى كه تا روز برپايى قيامت، در انتظار آنان مىباشد و در برابر آنان قرار دارد و بر آنان احاطه دارد كه اين همان عالم برزخ است .
ولى علماى اهل سنت از اين آيه شريفه، تفسير ديگرى را ارائه دادهاند كه به عنوان نمونه يك مورد را ذكر مىنماييم.
فخررازى، برزخ را به معناى حاجز و حائلى مىداند كه نمىگذارد ايشان تا روز قيامت به دنيا برگردد.[22]
بنابراين از نظر ايشان، اين آيه شريفه مىخواهد عدم برگشت به دنيا را تأكيد كند و به كلى مأيوسشان نمايد.
علامه طباطبايى سخن قائلين به اين قول را چنين رد مىكند: «اين حرف صحيح نيست، چون از ظاهر سياق بر مىآيد كه حائل و برزخ مذكور بين دنيا و قيامت كه در آن مبعوث مىشوند امتداد دارد، نه بين ايشان و برگشت به دنيا؛ چون اگر مراد حائل ميان ايشان و برگشت به دنيا بود، قيد «الى يوم يبعثون» لغو مىشد.»
آنچه از مطالب فوق بدست مىآيد اين است كه دلالت آيه بر وجود حياتى متوسط ميان حيات دنيوى و حيات بعد قيامت بسيار روشن است و اين مطلب از آيه فوق، بدست مىآيد.
محمد جمال الدين قاسمى هم برزخ را به معنى حائل و مانع مىداند لذا آنان تا روز قيامت در اين حالت باقى مىمانند.[23]
نقد : ولى اينقول صحيح نمىباشد چون اولاً: چون از ظاهر آيات برمى آيد كه تاروز قيامت، اين مسأله وجود دارد كه آنان وارد آنجا مىشوند و با مرگ، ثمره اعمال خودشان رامى بينند و آرزوى برگشت به دنيا رامى كننند و اين مطلب مطابق سياق آيه مي باشد كه مطابق با سياق آيه و آيات ديگر و روايات فراوان كه از طرق اهل تسنّن و شيعه وارد شده، مي باشد .
ثانيا: در صورتى كه برزخ به معناى حاجز و مانع از بازگشت به دنيا باشد قيد «الى يوم يبعثون »همانطور كه علامه طباطبايى[24] فرمودندلغو مىشود ولى علماى اهل سنت از اين آيه شريفه، تفسير ديگرى را ارائه دادهاند كه به عنوان نمونه يك مورد را ذكر مىنماييم.فخررازى، برزخ را به معناى حاجز و حائلى مىداند كه نمىگذارد ايشان تا روز قيامت به دنيا برگردد.[25]
بنابراين از نظر ايشان، اين آيه شريفه مىخواهد عدم برگشت به دنيا را تأكيد كند و به كلى مأيوسشان نمايد.
نتیجه گیری: آنچه از آيات قرآن كريم و روايات معتبر فریقین بدست ميآيد اینست كه مسأله حيات برزخى يك مسأله اتفاقى مىباشد كه همه بر ثبوت و وقوع آن اعتقاد جازم دارند و تنها در این مورد ، علمای وهابیت دیدگاهی خاص دارند و حیات برزخ را منحصر به سوال نکیر و منکر میدانند.[26] پس آنان حيات انسان در برزخ را فقط منحصر در وقت سؤال ملكين مىكنند و به خاطر چنين عقيدهاى توسل، شفاعت و... را از مصاديق شرك مىدانند و بعد سؤال ملكين، هيچ نوع از آثار حيات براى احدى، باقى نمىماند و آن را منكر مىشوند .
در قبال اين نظر، علماى اسلام اين نظر را قبول ندارند، ايشان بر اين عقيدهاند كه انسان پس از مرگ حيات دارد و لازم نيست به روح به بدن مادى بازگردد بلكه روح انسان در عالم قبر به گونهاى تعلق دارد كه عذاب و ثواب، سؤال نكير و منكر و ساير امور مربوط به آن در قبر و بدن مادى را مىبيند به گونهاى كه روح، عذاب را در قالب بدن مادّى مشاهده مىكند بدون آنكه روح بازگشت كند. لذا نظر علماى وهابيت مخالف تصريح آيات شريفه قرآن[27] و روايات مىباشد.
[1]. مؤمنون، 100.
[2]. آل عمران، 169.
[3]. مؤمن، 46.
[4].علامه مجلسی ، بحار الانوار، ج 6، و همچنین بنگرید ؛ صحيح بخارى ج 3 ص 99.
[5]. ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 211.
[6]. جوهرى، الصحاح، ج 1، ص 419.
[7]. ابن فاس، معجم مقاييس اللغة، ج 1، ص 333.
[8]. مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 5، ص 443 و همچنین بنگرید ؛سيوطى، الدرالمنثور، ج 5، ص 15.
[9]. بقره/ 154
[10]. علامه طباطبايى، الميزان، ج 1، ص 225.
[11]. علامه طبرسى، مجمع البيان، ج 1، ص 185.
[12]. زمخشرى، كشاف، ج 1، ص 205، تفسير نسفى، ج 1، ص 119.
[13]. تفسير طبرى، ج 2، ص 698.
[14]. شوكانى، نيل الاوطار، ج 5، ص 86.
[15]جوادى آملى ،تفسير موضوعى قرآن كريم ج 4 ص 171.
[16]. غافر، 46.
[17]. علامه طباطبايى، الميزان، ج 17، ص 208.
[18]. ابن تيميه، تفسير كامل، ج 6، ص 95.
[19]. همان، ج 8، ص 200.
[20]. مؤمنون، 99 ـ 100.
[21]. علامه طباطبايى، الميزان، ج 15، ص 98.
[22]. تفسير فخررازى، ج 23، ص 121، و همچنين بنگريد معالم التنزيل نجوى، ج 5، ص 428.
[23]. تفسير قاسمى، ج 7، ص 316.
[24]علامه طباطبايى ،الميزان ج 15 ص 98.
[25]. تفسير فخررازى، ج 23، ص 121، و همچنين بنگريد معالم التنزيل نجوى، ج 5، ص 428.
[26]. ابن تيميه، تفسير كامل، ج 6، ص 86.
[27]. آل عمران، 169