گاه گفته ميشود كه انسان در سير كمالي خود، مراحل جمادي و گياهي و حيواني را پشت سرگذاشته و به مرتبهٴ انساني رسيده است. يعني خاك در پي تغذيه و رشد از حالت جمادي خارج و به مرحلهٴ نباتي پا ميگذارد...
گياه نيز غذاي حيوان شده و به مرتبهٴ حيواني ميرسد و اين حيوان هم صرف تغذيهٴ انسان و از اجزاي بدن او ميشود. پس خاك با پيمودن اين مسير به شكل انسان درآمده است.
اما اين، يك تصوير ساده و ابتدايي بلكه ناتمام و باطل است؛ زيرا خاك، اگر چه از اجزاي گياه است ولي گياه، جزء حيوان نميشود؛ چون تا زماني كه روي ساقهٴ خود ايستاده و سر سبز است، گياه است و غذاي حيوان نيست و پس از جدايي از ساق، ديگر جماد است و با اين حال جمادي، غذاي حيوان را تشكيل ميدهد. به همين شكل، حيوان تا حيوان است، غذاي انسان نيست و آنگاه كه غذاي انسان است، ديگر حيوان نيست. چون انسان، گوسفند نميخورد، بلكه گوشت آن را كه جماد است، مصرف ميكند.
بنابراين معناي تطور از جماد تا انسان يا به حركت جوهري بيرون از رحم مربوط است يا به حركت جوهري درون رحم باز ميگردد كه براساس آن غذاي انسان كم كم به نطفه تبديل ميشود و پس از رشد نباتي به مرحله جنيني و آمادگي دريافت روح حيواني ميرسد. اين روح حيواني از او حيواني بالفعل و انساني بالقوه ميسازد؛ چون دوران كودكي، همراه است با احساس و تخيّل و اندكي از عواطف كه اين همه، مربوط به حيوانيتِ آدمي بوده و تا حيات انساني، فاصلهٴ بسيار دارد.