چون هستی انسان، عین فقر و ربط و نیاز است، وصف او نیز آن گونه که قبلا اشاره شد، چنین خواهد بود. پس "شناخت انسان" که وصف او به شمار می رود، عین فقر است و نیازمند شرح. اگر هستی آدمی به آفرینش خدا وابسته است، تعریف او نیز به معرفی خداوند، نیاز دارد. از این رو در شناخت مبدأ داخلی و ساختار درونی انسان هم باید به قرآن کریم که شرح کتاب انسانیت است، روی آورد تا روشن شود که انسان، جسم محض است یا روح صرف یا آمیزه ای از این دو و نیز این که روح، چگونه موجودی است، مجرد یا مادی و بنابر اول، تجردش برزخی است یا فراتر از آن وهمه ی انسان ها دارای حقیقتی یکسان اند یا حقیقت های گوناگون دارند و...؟
خداوند، انسان را از دو جنبه ی طبیعی و فرا طبیعی فراهم آورد. طبیعت انسان در آفرینش اول از خاک و گل آغاز شد. سپس به شکل حماء مسنون و صلصال درآمد و سرانجام با پیکری مستوی و کاملا پرداخته، پا به هستی گذاشت: "إنی خالق بشرا من طین" سوره ی ص، آیه ی 71؛ "إنی خالق بشرا من صلصال من حماء مسنون * فإذا سویته ..." سوره ی حجر، آیات 28 ـ 29. این سیر وجودی در فرزندان آدم (علیه السلام) گرچه باز از خاک آغاز می شود، اما در ادامه از آبی سرچشمه می گیرد که قرارگاه آن، میانه ی "صلب" و "ترائب" است: "خلق من ماء دافق * یخرج من بین الصلب و الترائب" سوره ی طارق، آیات 6 ـ 7. پس خداوند آفرینش انسان را از خاک، آغاز کرد و سپس نسل او را از آب قرار داد: "و بدأ خلق الإنسان من طین * ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین" سوره ی سجده، آیات 7 ـ 8، و این نسل نیز از نطفه به علقه آمد و علقه به مضغه و مضغه به استخوان، تبدیل و استخوان هم به پیراهنی از گوشت، آراسته شد: "ثم جعلناه نطفة فی قرار مکین * ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما" سوره ی مؤمنون، آیات 13 ـ 14. این، چگونگی آفرینش نخستین انسان و نسل او که امری است مادی و زمانمند. پس از آفرینش طبیعت انسان، سخن از آفرینشی دیگر است که گاهی با تعبیر "کن فیکون" آمده است، که: "خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون" سوره ی آل عمران، آیه ی 59، گاهی با تعبیر "خلقا اخر": "ثم انشأناه خلقا اخر" سوره ی مؤمنون، آیه ی 14. گاهی نیز با تعبیر "نفخ روح الهی ": "و نفخت فیه من روحی" سوره ی حجر، آیه ی29، سوره ی ص، آیه ی72. این مرحله ی فرا طبیعی، بیرون از محدوده ی زمان و مکان، هستی یافته و مربوط به "عالم امر" است.